به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، خش خش های ممتد صدایش، خشكی و قرمزی چشمانش از سال های درد، جنگ، بمباران و خشونت روایت دارد، سال هایی كه هنوز برای آن ها به اتمام نرسیده و با هر سرفه، عمل پیوند قرنیه چشم، احساس خفگی كه هر لحظه و هر مكانی در شب هنگام گریبانش را می گیرد، زنده می شود.
نیازی نیست كه لب بر سخن بگشاید، چشمانش، نگاهش، پوست دست و صورتش و صدایش خود گویای روایتی تلخ از جنگ و خشونت است، زخم ها خود روایت می كنند كه در سال های 60 تا 66 بر آن ها چه گذشت.
آری این چشم و دست ها روایت از سال های تلخی دارد كه دشمن نهایت ظلم و كینه توزی خود را با بمباران شیمیایی بر سر مردمانی بی گناه به اتمام رساند.
تاریخ خود گواه است و هرگز جنایت صدام را فراموش نخواهد كرد، چرا كه عوامل شیمیایی اعصاب برای نخستین بار در تاریخ در سال 1360 توسط عراقی ها در جنگ علیه ایران به كار گرفته شد و این گاز برای نخستین بار به طور گسترده و در سال 1362 در جزایز مجنون استفاده شد.
همچنین كاربرد گاز خردل علیه غیرنظامیان برای اولین بار در تاریخ در سال 1360 اتفاق افتاد و بیش از 65 هزار غیر نظامی و رزمنده ایرانی بیش از 20 سال پس از مواجه با عامل خردل به بیماریهای مزمن مربوط به آن مبتلا شدند.
آن زمانی كه عراق و در راس آن صدام اعلام كرد كه حدود یك هزار و 800 تن گاز خردل و 140 تن گار تابون و بیش از 600 تن گاز سارین در سال های 67-62 علیه ایرانیان استفاده كنند، آیا به كودكانی كه بی توجه به آن چه كه بر سرشان می بارد به شیطینت و بازی كودكانه خود مشغول بودند، فكر می كرد؟
آیا به كودك شش ماهه ای فكر می كرد كه امروز 26 ساله است و هر روز و هر ساعت از شدیدترین دردهای ناشی از گاز خردل به خود می پیچد، یك روز نمی بیند، روز دیگر نفسش در سینه حبس می شود و هر ثانیه هزار بار آرزوی مرگ می كند.
او می گوید: بعد از مرگ هیچ آرزویی جز این ندارم كه هیچ انسانی جنگ را تجربه نكند.
امروز از صدام خبری نیست، اما هر روز از رفتار غیر انسانی او خبرهایی به گوش می رسد و همچنان خشونت ننگینش بر سر مصدومان بمباران شیمیایی سایه افكنده است.
آن روزها و سال ها هنوز به فراموشی سپرده نشده است و امروز هشتم تیر ماه مصادف با روز مبارزه به سلاح های شیمیایی و میكروبی، قربانیان بمباران شیمیایی به موزه صلح واقع در خیابان فیاض بخش تهران آمدند تا آن روزها را برای مردم روایت كنند و خود سند زنده ای باشند بر خشونتی كه صدام علیه مردمان بی دفاع سردشت روا داشت.
اعضای فعال موزه صلح قربانیان جنگ و سلاح های شیمیایی به عنوان نمادهای زنده و پیام آوران جنگ هستند.
امسال این موزه برای نخستین بار با حضور جمعی از جانبازان شیمیایی كه از عوارض شدید ریوی و چشمی ناشی از مصدومیت با گاز خردل رنج می برند، به عنوان راهنمایان داوطلب در موزه صلح، پذیرای بازدید كنندگان بودند.
' محمدرضا تقی پورمقدم' مدیر موزه صلح در عملیات آزادسازی خرمشهر در خرداد ماه سال 1361 از ناحیه زانو فلج و جانباز 70 درصد شد و 31 سال روی ویلچر نشست، یعنی زمانی كه برای جنگ اعزام شد، شاید كمتر از 19سال داشت و تعداد سال هایی كه روی پای خود ایستاد بسیار كمتر از سال هایی بود كه بر روی ویلچر نشست.
او در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی ایرنا درمورد علت حضور جانبازان شیمیایی در موزه صلح، می گوید: موزه صلح سند زنده ای از دوران جنگ و خشونت است و امروز این جانبازان با حضور خود با مردم به صورت مستقیم ارتباط بر قرار كرده و مردم از نزدیك با آثار و صدمات جنگ آشنا می شوند.
وی با بیان این كه، مردم نباید جانبازان را در تخت های بیمارستان یا آسایشگاه ببینند بلكه مكان های دیگری برای ایجاد تعامل بین این دو قشر وجود دارد، گفت: پیشنهاد حضور جانبازان شیمیایی در این موزه از سوی انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی مطرح شد تا از این طریق مردم با تنها موزه زنده كشور آشنا شوند و از نزدیك در جریان مسایل جنگ و حتی مسائل پس از آن قرار گیرند.
تقی پور مقدم با اشاره به این كه، این موزه از تیرماه سال 86 افتتاح و از سال 90 برای بازدید عمومی بازگشایی شد، افزود: جانبازانی كه امروز در این مكان حضور دارند، به دنبال یك آرامش حقیقی هستند كه آن آرامش چیزی جز رضایت مندی مردم نیست و امروز با وجود تمام مشكلات جسمی كه دارند به این مكان آمده اند تا هر چه بیشتر به این مردم نزدیك شوند.
'ابراهیم سعادت فرد' یكی از جانبازان شیمیایی 70 درصد است كه در گفت و گو با خبرنگار ما با ا شاره به نحوه مسمومیتش با گاز خردل گفت: در بهمن ماه سال 1364 كه كمتر از 19 سال سن داشتم در عملیات والفجر هشت در اروند رود نزدیك آبادان همراه با 40 نفر از همرزمانم دچار مسمومیت با گاز خردل شدم، آن زمانی كه گاز خردل بر سر ما فرود می آمد، نمی دانستیم این مواد چیست، حتی اسمش را هم نشنیده بودیم.
وی اضافه می كند: از بین 40 نفر، 14 نفر شهید و مابقی به مسمومیت شدید با گاز خردل دچار شدند و بارها برای درمان به كشورهای اتریش و آلمان سفر كرد و چهار بار قرنیه چشمم را پیوند زدند.
وی گفت: این پیوندها بسیار سخت است، چرا كه باید از چشم خانواده نزدیك فرد مصدوم این پیوند انجام شود و این در حالی است كه این پیوند همیشه پاسخ نمی دهد، چرا كه در اثر مسمومیت با گاز خردل سلولهای چشم و در نهایت رطوبت چشم از بین رفته كه به تدریج چشم ها شروع به خشك شدن كرده و در نهایت به نابینایی می انجامد.
وی كه از ناحیه ریه، كبد و استخوان ها نیز دچار آسیب شده است، از این كه به جنگ رفته احساس ندامت نمی كند، چرا كه معتقد است برای دفاع از اعتقاداتش به جنگ رفته و هرگز احساس پشیمانی نمی كند.
'احمد زنگی آبادی' یكی دیگر از جانبازان شیمیایی 70 درصد از اولین مصدومان شیمیایی هشت سال دفاع مقدس است كه در سال 1362 كه عراق از بمب های شیمیایی استفاده كرد، دچار مسمومیت شد و بار دیگر در سال 1363 در جریان بمباران شیمیایی جزایر مجنون در عملیات خیبر كه مسئولیت پشتیبانی از لشكر را به عهده داشت، مصدوم شد و این در حالی است كه بعد از مصدومیت ساعت ها در محل انفجار بمب های شیمیایی برای مقابله با دشمن و نقل و انتقال مجرومان حضور داشت و این امر میزان مجروحیت وی را افزایش داد.
او می گوید: در جریان بمباران شیمیایی جزیره مجنون من را همراه با دو رزمنده دیگر به نام های 'ایوب سرای لیو' و 'محمد عسگری' كه دچار مسمومیت شدید با گاز خردل شده بودیم به بیمارستان صحرایی و بعد به بیمارستان لقمان منتقل كردند كه در اثر عوارض شدید ناشی از گاز خرد دو رزمنده نامبرده شهید و من هم به كما رفتم و بعد از گذشت 40 روز به هوش آمدم و تا شش ماه جایی را نمی دیدم.
وی گفت: عوارض گاز خردل به همان روزهای نخست ختم نمی شد، بلكه سرفه های شدید، تنگی نفس، عفونت های مكرر ریه، مشكلات پوستی، سرطان پوست و انجام پیوند قرنیه هر دو سال یك بار و غیره همچنان با زندگی ما عجین شده است.
عسگری افزود: امروزه آمده ایم تا به مردم صلح و دوستی را بیاموزیم و بگوییم جنگ در عین خشونت، خرابی هم به بار داشته است و در آن شرایطی كه صدام به كشورمان حمله كرد ما براساس قوانین سازمان ملل متحد از خود دفاع كردیم، چرا كه حق مسلم هر كشوری دفاع از مرزهای خود است.
'اسداله باقری' نیز جانباز شیمیایی 70 درصد كه سه بار در عملیات بدر، خیبر و مجنون دچار مسمومیت با گاز خردل شده است می گوید: هیچ فردی نمی تواند دردهای ناشی از عوارض گاز خردل را درك كند و در این بین فقط جانبازان شیمیایی یكدیگر را درك می كنند.
وی گفت: آن زمانی كه صدام بمب های شیمیایی را بر سر ما فرود می آورد، نمی دانستیم با چه چیزی مواجه هستیم، حتی نام گاز خردل و بمب شیمیایی یا اعصاب را نشنیده بودیم و به همین دلیل این اقدام صدام، بزرگترین ظلمی بود كه به مردم ما روا داشت، كاری كه او كرد حتی هیتلر با مردم خود نكرده بود.
وی می گوید: درست است كه سال ها از جنگ می گذرد، اما با بروز هر عارضه ای ناشی از گاز خردل، ثانیه، دقیقه و ساعت های جنگ برای ما تكرار می شود، با وجود انواع جراحی ها و درمان ها، سلامتی هرگز به سراغ ما نمی آید و در شرایطی كه به سر می بریم، خانواده هایمان نیز همپای ما می سوزند.
آری روایت از جنگ، روایت از یك یا دو روز نیست، روایت از سال هایی است كه همچنان تركش هایش گاه و بی گاه بر سر نسل های آینده فرود می بارد، در این بین ما چگونه از قهرمانان جنگمان یاد كرده و می كنیم؟ آیا با بی تفاوتی از آن ها و همه ملامت ها و رنج هایی كه می برند، می گذریم و خود را از آن ها، دردها و رنج هایشان جدا می دانیم، چگونه باید این اسطوره های مقاومت و ایثار را بستاییم....؟
اجتمام**9105**/1594